46 روزگی
سلام رهامکم این روزا خیلی وقتمو پر کردی حتی ساده ترین کارهامو وقت ندارم انجام بدم چه برسه به این که تمام خاطراتتو بنویسم. پسرکم خیلی بزرگ شدی و روز به روز چهره ات عوض میشه هنوز که همه میگن خیلی شکل منی...! این روزا خیلی شیر میخوری شبا هر 1ساعت بیدار میشی و منم که کلا خواب وزندگی ندارم از دست شما! 10 روز که نمایشگاه کتاب بود چون بابات اونجا غرفه داشتنو حسابی سرش شلوغ بود و بابا جون هم کمرش گرفته بود من عملا کرج تنها بودم این بود که رفتیم تهران پیش مادی جون اینا و خیلی بهمون خوش گذشت یه سری مهمون هامون هم اونجا اومدن دیدنمون و برای پسرم کلی کادو آوردن... اونجا اولین کالسکه سواری و اولین پارک رفتنتو با پارک شیان تجربه کردی ...
نویسنده :
مارجانیکا
13:40